در هوای تو
در هوای تو

در هوای تو

دلداری به کودکِ غزه

به نام خداوند همه مهر ورز


گریه نکن! کوچولو
موشک که ترس ندارد!
این دعوای احمقانه‌ی آدم بزرگ‌هاست
بر سرِ اسباب‌بازی‌هاشان.
یک گنبد
و یک دیوار
که نمی‌شود جا به جاشان کرد.

گریه نکن! کوچولو
کسی صدایت را نمی‌شنود!
چشم‌هایت را ببند،
گوش‌هایت را بگیر...
شاید موشکی که به سمت تو می‌آید
راهش را عوض کند!

گریه نکن! کوچولو
مُردن که ترس ندارد! //


"یغما گرویی"

+ هر جای دنیا
کودکان به هواپیماها 
اشاره می کنند 
در غزه 
هواپیماها به کودکان ..

" احسان پرسا "


+ این روزها هروقت اسم داعش و غزه رو می شنوم یاد اصحاب فیل میفتم.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحَابِ الْفِیلِ ﴿١﴾ أَلَمْ یَجْعَلْ کَیْدَهُمْ فِی تَضْلِیلٍ ﴿٢﴾ وَأَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْرًا أَبَابِیلَ ﴿٣﴾ تَرْمِیهِمْ بِحِجَارَةٍ مِنْ سِجِّیلٍ ﴿٤﴾فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ ﴿٥﴾


 

تو هم شک میکنی؟!

به نام خداوند همه مهر ورز


پیج آقای پاپیون از اون پیج هایی  هست که مطلباشو دنبال میکنم.

امروز این تصویر رو گذاشته بود

تا اینو دیدم یاد سنت املاء و استدراج افتادم.

آل‏ عمران : 178   وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ"" آنان که به راه کفر رفتند گمان نکنند که مهلتى که ما به آنها مى‏دهیم به حال آنان بهتر خواهد بود، بلکه آنها را (براى امتحان) مهلت مى‏دهیم تا بر گناه و سرکشى خود بیفزایند، و آنان را عذابى خوارکننده است.

توکل به خدا کار سختی نیست اگر ایمان به خدا داشته باشی.اگر جزء اون افرادی باشی که یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ هستند.



 

مگر آنکه خدا بخواهد

به نام خداوند همه مهر ورز

یکسری هم اینجوری اند، انگار یک قفل زدند جلوی درک و فهمشون. هیچ امیدی نمیشه به هدایتشون داشت و هیچ چیز نمیتونه به راه راست هدایتشون کنه

و لو أنّنا نزّلنا إلیهم الملائکة و کلَّمهُم الموتى و حشرنا عَلیهم کلُّ شىءقُبُلًا ما کانوا لیُؤمنوا إلّا أن یَشاء الله و لکنّ أکثرهُم یجهَلون *

(و حتّى) اگر فرشتگان را بر آنها نازل مى کردیم، و مردگان با آنان سخن مى گفتند، و همه چیز را در برابر آنها جمع مى نمودیم، هرگز ایمان نمى آوردند مگر آنکه خدا بخواهد ولى بیشتر آنها نمى دانند

* آیه ی 111 سوره مائده


+ خدایا می ترسم از این نفهمی

خدایا می ترسم که من هم جزء این گروه باشم. بهم میگن بی هدف دارم زندگی میکنم

بهم میگن گیرنده هامو خاموش کردم

بهم میگن لجبازم

خدایا اگه اینهمه بد شدم و نفهم پس چرا هنوز سمت تو میام

اگه اینقدر وضعم خرابه پس چرا هنوز دنبال نشونه هایی از تو هستم

خدایا اگر بد هستم تو خوب بودنت رو ازم نگیر


کربلای پنج...

به نام خداوند همه مهر ورز


ـ ســـلام ، ببخشیـــد ! مــرکز توانبخشــی جانبــــازان کجــاست ؟

ـ همون جـــا کــه فلــج ها و روانـــی ها رو نگه میدارن ؟ تــه کوچـه ست .

* * * * * * * * * *

داخل قسمــت اعصــاب و روان که می شـــوی ،

احســاس مــی کنی هنـــوز ابــر آتــش تیـــر و گلوله روی سرت است ،

هنــــوز هـــر ســه ثانیــه یـکی از روی تخت خیـــز می رود !

هنـــوز یکــی را مــی بینی با لبـــاس لجنـــی دارد سینــه خیـــز

می رود روی زمین تــا میــن ها را خنثــی کنــد .

آن یکــــی تلفـــن آسایشگـــاه را سفـــت چسبیده بود و فریـــاد می زد :

« پــس نیروهـــا کجـــان ؟ بچه ها قیچی شدن ! »

یکی دیگـــر دارد دمپـــایی سفیــد بچــه ها را واکس سیاه می زنــد !

وارد ســـالن آسایشگــــاه کـــه می شـــوی ،

یکـــی دوان دوان سمتت مـــی آید و حـــال امام خمینـــی را

ازت مـــی پرســـد ، می گـــوید سلامــــش را به امــــام برســــانم

بگویــــم بچه هـــا هنـــوز ایستـــاده اند . . .

اینجـــا هنـــوز بـــوی کربلـــای پنـــج میاید !

بـــا گریـــه خــــارج مـــی شوم از آســـایشگـــاه و

بـــه هیـــاهـــوی شهـــر بـــاز مـــی گـــردم !

یکـــی جلـــوی درب آسایشــگاه تیکـــه می انـــدازد :

ـ آقـــا سهمیـــه ی بنزینت رو گــــرفتی ؟

و من فقط اشــک می ریزم . . .

 

+ چند شب پیش یه مستند پخش کردند درمورد عموی پرسپولیسی،عمو سلامت 

وقتی مستند رو دیدم برگشتم به گذشته ها که به وبلاگ عمو سلامت می رفتم و ایشون هم متقابلا به وبلاگ من میومدن.یاد کامنتاشون افتادم

یاد صفا و صمیمیتشون

خوش به حال عمه طهورا و آبجی سهبا و خانم سعادت یار عزیز که این بزرگوار رو از نزدیک ملاقات کردند.

معنی انتظار و عشق رو باید از عمو سلامت و امثال ایشون یاد گرفت

+ معنی انتظار رو باید از پدر و مادر مفقود الاثرها یاد گرفت

بعضی وقتا که دلم واسه مامان بزرگ و پدربزرگم تنگ میشه با خودم میگم اگه اینجا نیستن جایی بهتر هستند

پیش بچه هاشون که چندین سال ازشون بی خبر بودند و چشم انتظارشون بودند

خوش به حالتون که الان پیش دایی علی و دایی حسن هستید


دو کار فوق العاده علیرضا بدیع

به نام خدا



چه نزدیکه این جا به ما آسمون 
نفس ها به رنگین کمون می خوره
چه احساس خوبی که وقت دعا
توی مشتمون از ستاره پره

دل ابرا پر می زنه تا خدا
تو هم وقتی دلتنگ بودی ببار
چهار فصل شهر بهشتو ببین
بهار و بهار و بهار و بهار

به شوق ملاقات این قبله گاه
ملایک شب و روز در می زنن
یه خورشید با موجی از کفترا
به دور سرش بال و پر می زنن


یه بارون بی وقفه توی دلم
چشامُ به دریا بدل می کنه
خودش گفته تنها نمی ذارمت
به قولی که داده عمل می کنه


دارم میرم اما دلم پیشته
کی گفته ازت دور میشه دلم؟
تو رو دارم و تا ابد دلخوشم
داره باغ انگور میشه دلم...

تو گفتی که دسگیری از آدما
واسه بندگی بهترین فرصته
من و تو اگه آسمونی بشیم ...
مقدس ترین کارمون خدمته

اینجا بشنوید


 

تو ماهی و من ماهی این برکه ی کاشی
اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی!
آه از نفس پاک تو و صبح نشابور
از چشم تو و حجره ی فیروزه تراشی
پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار
فیروزه و یاقوت به آفاق بپاشی!
ای باد سبک سار! مرا بگذر و بگذار!
هشدار! که آرامش ما را نخراشی
هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم!
اندوه بزرگی ست چه باشی،چه نباشی

علیرضا بدیع



اینجا بشنوید

یک دست و دو هندوانه!

به نام خدا


سوره بقره آیه ۱۵۵

وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ

و قطعا شما را به چیزى از [قبیل] ترس و گرسنگى و کاهشى در اموال و جانها و محصولات می آزماییم و مژده ده شکیبایان را


خداوند مصیبت ها را به این جهت استخدام کرده است که به وسیله آن انسان را از دنیا قطع و به خود وصل کند دست انسان را از دست دنیا دربیاورد و در دست خود قرار دهد شما تا دستتان در دست دوستی قرار دارد آیا می توانید با دوست دیگرتان دست بدهید؟ هرگز. مگر نمی گویید که با یک دست نمی شود دو هندوانه برداشت؟ پس با یک دست هم نمی شود با دو کس دست داد.

انسان تا دست خود را از دست دنیا بیرون نکشد نمی تواند با آخرت دست دهد باید از بیعت ظالم خارج بشود تا بتواند با امام بیعت کند باید از وادی کفر بیرون بیاند تا بتواند به وادی ایمان وارد شود همانطور که تا وقتی آخرین ثانیه های شب پایان نیابد وارد اولین ثانیه های روز نخواهیم شد پس مصیبت ها این هنر را دارند که دست انسان را برای همیشه از دست دنیا خارج کنند.

خدا برای اینکه می خواهد انسان را نسبت به دنیا و دنیایی ها بی میل و رغبت کند او را تحت فشار قرار می دهد و انواع مصیبت ها را بر او فرود می آورد.


ادامه رو اینجا بخونید