در هوای تو
در هوای تو

در هوای تو

راز مظلومیت علی علیه السلام

به نام خداوند همه مهر ورز


شهادت علی علیه‌السلام اگرچه مظلومانه است و فرق شکافته او اگرچه جگرسوز، اما اساس مظلومیت علی، نه در شهادت علی است و اوج مظلومیت او نه در فرق شکافته او.
مظلومیت علی نه بر پایه سکوت علی استوار است و نه بر مبنای صبر علی، که صبر و سکوت تنها دو شاخه‌اند از درخت ستبر و تنومند مظلومیت علی.
مظلومیت علی تنها در خانه نشینی و غصب خلافت نیست، که اینها تنها جلوه‌ای از تجلیات ظاهری مظلومیت علی است. 
اگر سِرّ مظلومیت علی منحصر به دوران «پس خار در چشم و استخوان در گلو و میراث به غارت رفته، صبر کردم» بود، بی‌شک در زمانه «همچون گله گوسفند دورم ریختند» از حصار مظلومیت در می‌آمد.
اگر دوران مظلومیت علی، محدود به آن بیست و سه سال دردآلود بود، در آن پنج سال دیگر قاعدتاً علی مظلوم نمی‌بود. و اگر تنها حیات علی حیات مظلومانه بود، بی‌تردید علی هنگام شهادت با مظلومیت وداع کرده بود. پس چیست رمز مظلومیت جاودانه علی؟!
بیشترین مظلومیت و بالاترین غذاب یک گوهر، ناشناخته و مهجور ماندن آن است. راز مظلومیت خورشید را یا در ابرهای سیاه متراکم جستجو باید کرد یا در نابینایی آدمیان.
و رمز مظلومیت علی در ناشناخته ماندن آن روز علی است، در ناشناخته ماندن هنوز علی و در ناشناخته ماندن همیشه و هر روز علی است.
«رب ان قومی اتخذوا هذاالقران مهجورا»

علی -سلام‌الله‌علیه- به آیت زیبایی و رسول ملاحتی می‌ماند که در وادی کوران برانگیخته شده باشد. به نغمه‌سرای خوش‌الحانی می‌ماند که دست هیچ قلبی برای دریافت آوای او گشوده نباشد.
جهان و آنچه در آن است کمتر از آن است که به شناختی شایسته از علی دست بیابد. بلندپروازترین پرنده‌های اندیشه در اوج‌ترین پروازهای معرفت، محال است که به پایین‌ترین سطح از شناخت علی پر بتوانند سایید.
از سویی محدودیت ظرف ادراک آدمی، نیل به این شناخت را ناممکن می‌سازد که «فما اوتیتم من العلم الا قلیلا» و از سوی دیگر عظمت دست‌نیافتنی مقوله، انسان را به وادی عجز می‌کشاند.
اولی دست آن خورشید را در شرح وجود خود می‌بندد و دومی بال اندیشه و معرفت بشری را می‌سوزاند. اما این همه، نه مسیر بی‌انتهای معرفت آن عزیز را سد می‌کند و نه توقف در ابتدای این مسیر را توجیه.
آنچه همه‌اش دست‌نیافتنی است، اندکش از کف دادنی نیست. «ما لا یدرک کله لا یترک کله» که این اندک در مقایسه با آن عظمت، کم است و برای ما بسیار.
به نسیمی که هر از گاه یا مدام از سوی آن باغستان وزیدن می‌گیرد، دل و جان باید سپرد و شامه معرفت خویش در مسیر و معرض آن رایحه‌های دل‌انگیز قرار باید داد.

---------------------------------------
سیدمهدی‌شجاعی

یا لطیف!

به نام خداوند همه مهر ورز


هزار و یک‌ اسم‌ داری‌ و من‌ از آن‌ همه‌ اسم‌ «لطیف» را دوست‌تر دارم‌ که‌ یاد ابر و ابریشم‌ و عشق‌ می‌افتم.
خوب‌ یادم‌ هست‌ از بهشت‌ که‌ آمدم، تنم‌ از نور بود و پَر و بالم‌ از نسیم. بس‌ که‌ لطیف‌ بودم، توی‌ مشت‌ دنیا جا نمی‌شدم. اما زمین‌ تیره‌ بود. کدر بود، سفت‌ بود و سخت. دامنم‌ به‌ سختی‌اش‌ گرفت‌ و دستم‌ به‌ تیرگی‌اش‌ آغشته‌ شد. و من‌ هر روز قطره‌ قطره‌ تیره ‌تر شدم‌ و ذره ‌ذره‌ سخت‌تر.
من‌ سنگ
شدم‌ و سد‌ و دیوار.دیگر نور از من‌ نمی‌گذرد، دیگر آب‌ از من‌ عبور نمی‌کند، روح‌ در من‌ روان‌ نیست‌ و جان‌ جریان‌ ندارد.
حالا تنها یادگاری‌ام‌ از بهشت‌ و از لطافتش، چند قطره‌ اشک‌ است‌ که‌ گوشه‌ دلم‌ پنهانش‌ کرده‌ام، 

گریه‌ نمی‌کنم‌ تا تمام‌ نشود، می‌ترسم‌ بعد از آن‌ از چشم‌هایم‌ سنگ‌ریزه‌ ببارد.

یا لطیف! این‌ رسم‌ دنیاست‌ که‌ اشک‌ سنگ‌ریزه‌ شود و روح‌ سنگ‌ و صخره؟ این‌ رسم‌ دنیاست‌ که‌ شیشه‌ها بشکند و دل‌های‌ نازک‌ شرحه‌شرحه‌ شود؟
وقتی‌ تیره‌ایم، وقتی‌ سراپا کدریم، به‌ چشم‌ می‌آییم‌ و دیده‌ می‌شویم، اما لطافت‌ که‌ از حد بگذرد، ناپدید می‌شود.


یا لطیف! کاشکی‌ دوباره‌ مشتی، تنها مشتی‌ از لطافتت‌ را به‌ من‌ می‌بخشیدی‌ تا می‌چکیدم‌ و می‌وزیدم‌ و ناپدید می‌شدم، مثل‌ هوا که‌ ناپدید است، مثل‌ خودت‌ که‌ ناپیدایی... یا لطیف! مشتی، 

تنها مشتی‌ از لطافتت‌ را به‌ من‌ ببخش.

عرفان نظرآهاری

 

+ شیطان گفت: مرا تا زمانی که انسان ها برانگیخته می شوند، زنده بدار
و تو دعای او اجابت کردی..
او گفت: حالا که مرا زنده نگاه داشتی، همه را از راه به در خواهم کرد، مگر بندگان مخلصت را .. 
ای خدایی که دعای منفورترین مخلوقت را هم برآورده کردی.. 
ما هم دعایی داریم ..

احسان پرسا



راه او

به نام خداوند همه مهر ورز


می ترسیدم گم کرده باشم ، 
یک بار دیگر هم آدرس را پرسیدم
بالاخره تالار را پیدا کردم 
سر اذان رسیدم 
نمازهم به امامت حاج آقای میزبان بر گزار شد 

وارد تالار که شدم ، یکه خوردم
آنجا به همه چیز شبیه بود جز ،
مهمانی افطار کسی که از زیارت خانه خدا برگشته
میز ها پر بود از غذا هایی که یک دهم آن نیز خورده نمی شد
حاج اقا با شکسته نفسی گفت : شرمنده که از شام خانه هم موندید !!

لقمه در گلویم گیر کرده بود ،
از همه شکم های گرسنه ی عالم خجالت کشیدم
از همه آنهایی که تکه نانی برای خوردن نداشتند ، 
از بچه هایی که دربان تالار ، دم در ، ردشان می کرد که دور شوند
از همه مادر هایی که بچه هایشان را سر شب با شکم گرسنه خواباندند
از همه پدر هایی که عرق شرمشان بر سفره های بی نان چکیده بود .
از همه سینه های خشکیده ونگاه های منتظر 

در تمام تالار حتی یک گرسنه هم نبود ، همه سیر بودند ، سیرِ سیر
و چه دلیل و لذتی دارد ، اطعام این دوستان سیر ؟
و نادیدن خیل گرسنه گان دعوت نشده 

از نمازی که خوانده بودم ترسیدم ، 
و از خوردن طعامی که از گرسنه گان دریغ شده بود
بغض راه لقمه را بست
شیعه ، مسلمان ، انسان ؟ 

در تالار زیبا که نور چلچراغ هایش همه را خیره می کرد ، 
همه چیز بود ، 
اما هرچه گشتم نه خدا را دیدم و نه علی (علیه السلام) را
وای بر من و نمازی که خواندم 
و بر روزه ام که با طعام دریغ شده از بندگان نیازمند 
و یتیمان رانده شده، افطار شد

باید دوباره آدرس خدا را، از خودش بپرسیم 
نکند مثل حاج آقا ، راه را گم کرده باشیم

قرآن مجید ، سوره ماعون :
ای رسول ما ، آیا دیدی آن کس که روز جزا را انکار می کند؟
او همان شخص است که یتیم را از خود می راند و کسی را 
بر اطعام فقیر ترغیب نمی کند 
پس وای بر نماز گذاران که دل از یاد خدا غافل دارند همانان که اگر
طاعتی کنند از روی ریا و خود نمایی ست و احسان را از محتاجان منع کنند .

کیوان شاهبداغی

کنار تو که رسیدم صبور خواهم شد

به نام خداوند همه مهر ورز


یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیمٌ

ای اهل ایمان ، از بسیار پندارها در حق یکدیگر اجتناب کنید که برخی ظنّ و پندارها معصیت است و نیز هرگز ( از حال درونی هم ) تجسس مکنید و غیبت یکدیگر روا مدارید ، هیچ یک از شما آیا دوست می دارد که گوشت برادر مرده خود را خورد؟ البته کراهت و نفرت از آن دارید ( پس بدانید که مثل غیبت مؤمن به حقیقت همین است ) و از خدا پروا کنید ، که خدا بسیار توبه پذیر و مهربان است.

سوره احزاب،آیه 12

 

یه وقتایی یه احساس بد نسبت به اطرافیانت پیدا میکنی

اون هم به دلیل تغییر رفتار یهویی هست

آدمای کم تجربه و احساساتی و عجولی مثل من هم زود نسبت به این تغییر رفتار واکنش نشون میدن

حالا جالب تر اینکه همون اطرافیان هم بجای کم کردن این حساسیت بیشتر این احساس رو تحریک میکنند

میخوام دیگه به کسی گمان بد نداشته باشم ولی از همون اطرافیان هم خواهش میکنم با رفتارشون حساسیت منو تحریک نکنند.

چون از عاقبت این آیه می ترسم


+ اگرچه عاقبت از آنِ گور خواهم شد
شهاب وار پس از مرگ ، نور خواهم شد

شبیه دفتر اشعارِ عاشقی گمنام
هزار سال پس از این مرور خواهم شد

به شوق بوسه ی نمناکی از لب دریا
سوار رود از این چشمه دور خواهم شد

گلایه از دل بی طاقتم مکن اینقدر
کنار تو که رسیدم صبور خواهم شد

محمد رضا طاهری


پاسخ کلوخ انداز سنگ است!

به نام خداوند همه مهر ورز


این ویدئو نشان می دهد که انیشتین در اشتباه بود که حماقت بشری را بی نهایت می دانست...آنچه در "برخی" ابنای بشر بی نهایت است، وقاحت است نه حماقت!

مصاحبه با بابک اسحاقی روزنامه نگار از تل آویو درباره بمباران غزه و راکت پرانی حماس.


جالب اینجاست که حرفاش پر از تناقضه: 
اول می گه به خاطر گنبد آهنین تا حالا هیچ اسرائیلی زخمی یا کشته نشده، آخرش می گه اگه ما واکنش نشون دادیم به خاطر اینه که موشک های حماس، کشته ها و زخمی های اسرائیلی برجا گذاشته .. 

یه جا می گه قبل از حمله اس ام اس می زنیم، بعد می گه قرار نیست در هر حمله ای اس ام اس بزنم !


+ لینک ویدئو فیلتر هست.اگر خواستین نگاه کنید باید از فیلترشکن استفاده کنید

لینک بعدی هم بخونید!

+ پنج دروغ بزرگ اسرائیل درباره‌ی حمله به غزه


از گـنـاهـی که پـشـیـمـان نـکـند مــی ترسـم !

به نام خداوند همه مهر ورز

 

مـن از آن روز کـه قـومم به شب آلـوده شـود
و خــدا حــکــم به طــوفــان نـکــند می ترسم

مــن از آن مــســجــد و مــحراب فـراوانی که
برکــت ســفــره فـــراوان نــکــنــد مــی ترسم

نـه کـه از بـوسه ی معـشـوق بـتـرسم، هرگز !
از گـنـاهـی که پـشـیـمـان نـکـند مــی ترسـم !

یاسر قنبرلو

 

یاد سخنان معصومین(علیهم السلام) در مورد اوضاع مساجد در آخرالزمان افتادم. یاد سخن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) که مسجد در محله ای که نماز نمی خوانند را غریب ترین در دنیا معرفی می کنند.

 

پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) در این زمینه فرمودند:

مساجدشان آباد است ولی از هدایت خالیست...

«قرآنها تزیین می شود، مسجدها آزین بسته می شود و مناره ها بلند می گردد

مساجدشان با اذان آباد باشد، ولی دلهایشان از ایمان تهی گردد 

 

+ اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنَا صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ غَیْبَةَ وَلِیِّنَا [إِمَامِنَا] وَ کَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا، وَ شِدَّةَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الزَّمَانِ عَلَیْنَا فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ [آلِ مُحَمَّدٍ] وَ أَعِنَّا عَلَى ذَلِکَ بِفَتْحٍ مِنْکَ تُعَجِّلُهُ وَ بِضُرٍّ تَکْشِفُهُ وَ نَصْرٍ تُعِزُّهُ وَ سُلْطَانِ حَقٍّ تُظْهِرُهُ وَ رَحْمَةٍ مِنْکَ تُجَلِّلُنَاهَا وَ عَافِیَةٍ مِنْکَ تُلْبِسُنَاهَا بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ

 خدایا از نبود پیامبران‏ که درودهاى تو بر او و خاندانش و از ناپیدایى مولایمان،و بسیارى دشمنانمان و کمى‏ نفراتمان،و سختى فتنه‏ها به سویمان،و از جریان زمان بر زیانمان به درگاه تو شکوه مى‏آوریم،بر محمّد و خاندانش درود فرست‏ و ما را در برابر این همه یارى فرما به گشایشى از جانب خویش که زود برسانى،و بدحالى که برطرف کنى،و پیروزى با عزّت برایمان قرار دهى،و سلطنت حقى که‏ آشکارش فرمایى،و به رحمتى که از سویت ما را فرا گیرد،و به سلامتى کاملى که از جانبت ما را بپوشاند،اى مهربان‏ترین مهربانان