در هوای تو
در هوای تو

در هوای تو

پلاس ۳

به نام خدا


+ تا حالا با گرگ درونم چیکار کردم؟

گفت دانایی که گرگی خیره سر

هست پنهان در نهاد هر بشر


لاجرم جاریست پیکاری بزرگ

روز و شب ما بین این انسان و گرگ


زور بازو چاره این گرگ نیست

صاحب اندیشه داند چاره چیست


ای بسا انسان رنجور و پریش

سخت پیچیده گلوی گرگ خویش


ای بسا زور آفرین مرد دلیر

مانده در چنگال گرگ خود اسیر


هرکه گرگش را در اندازد به خاک

رفته رفته می شود انسان پاک


هرکه با گرگش مدارا می کند

خلق و خوی گرگ پیدا می کند


هرکه از گرگش خورد دائم شکست

گرچه انسان می نماید، گرگ است


در جوانی جان گرگت را بگیر

وای اگر این گرگ گردد با تو پیر


روز پیری گر که باشی همچو شیر

ناتوانی در مصاف گرگ پیر


اینکه مردم یکدیگر را می درند

گرگهاشان رهنما و رهبرند


اینکه انسان هست این سان دردمند

گرگها فرمانروایی می کنند


این ستمکاران که با هم همرهند

گرگهاشان آشنایان همند


گرگها همراه و انسانها غریب

با که باید گفت این حال عجیب؟


فریدون مشیری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد