در هوای تو
در هوای تو

در هوای تو

تو باور نکن

یا هـو
 
 

سلام!

حال همه ی ما خوب است

ملالی نیست جز دوری شما و این انتظار کهنه

که مردم دیگر به آن عادت کرده اند!

 

با اینهمه مجالی اگر دست داد

در وصف انتظار دروغینمان شعری می سراییم

و با افتخار به شما تقدیم می کنیم !

 

خودتان بهتر میدانید اما بگذارید بنویسم :

حوالی دل های ما همیشه ی خدا، خشک و کویری است

اما هیچ کس همت نمیکند

که نماز بارانی بخواند .

...

لااقل  شما  گاهی ، هرازگاهی

باران شوید  و بر ما ببارید .

 

راستی خبرتان بدهم

خواب دیده ام که تنها مانده اید

بی یار ، بی یاور ، بی سرباز ، بی لشکر ...

 

صادقانه بگویم !

ما دروغگوهای خوبی هستیم

چیزی نمانده است ، دروغ هایمان برملا خواهد شد

شما می آیید ...

فردا را به فال نیک خواهم گرفت

دارد همین لحظه

یک غنچه ی نرگس شکوفا می شود

باغچه ، بوی شما را می دهد

بسکه از آسمان و باد نامتان را شنیده است ...

 

نه مولا جان !

نامه ام باید کوتاه باشد

هرچند پر از کنایه و تعریض

http://mah-i.blogfa.com

 

+ نمیدونم چرا این جمله رو خطاب به شما دونستم و اینجا آوردم ....



نظرات 4 + ارسال نظر
lover دوشنبه 1 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 04:49 ب.ظ http://aseman828.blogfa.com/

سلام
متنتون عالی و تاثیر گذار بود ...
تشکر ...

سلام
ممنون از حضورتون

رها دوشنبه 1 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 05:01 ب.ظ http://idea90.blogsky.com

سلام زهرا جون
ان شاالله که دلنوشته های ما مثل نامه های کوفیان نباشه .سراسر خواهش برای حضور امامشان و هنگام حضور ؟ شرمنده شویم .
موزیک وبلاگت هم خیلی زیباست . موفق باشی.

سلام رها جان
انشاءالله همینجوره
البته دلنوشته های شما از جنس دلنوشته های من نیست
ممنون از حضورت

a سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 07:20 ق.ظ http://didareashena.blogsky.com

آسمانش را گرفته تنگ در آغوش

ابر؛ با آن پوستین سرد نمناکش

باغ بی‌برگی، روز و شب تنهاست،

با سکوت پاک غمناکش

ساز او باران، سرودش باد

جامه‌اش شولای عریانی‌ست

ور جز اینش جامه‌ای باید،

بافته بس شعله ی زر تارِ پودش باد

گو بروید، یا نروید،

هرچه در هرجا که خواهد، یا نمی‌خواهد

باغبان و رهگذاری نیست

باغ نومیدان،

چشم در راه بهاری نیست

گر زچشمش پرتو گرمی نمی‌تابد،

ور به رویش برگ لبخندی نمی روید،

باغ بی‌برگی که می‌گوید که زیبا نیست؟

داستان از میوه‌های سر به گردونسای اینک خفته در تابوت

پست خاک می گوید

باغ بی‌برگی

خنده اش خونیست اشک آمیز

جاودان بر اسب یال افشان زردش می‌چمد در آن

پادشاه فصل‌ها، پاییز.


"مهدی اخوان ثالث"

پادشاه فصل‌ها، پاییز...
ممنون از حضورتون

پرچم سرخ قلب تو یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:43 ق.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد