ای حرّ دلم! سریع تصمیم بگیر

 

به نام خداوند همه مهر ورز

 

از دور تو را دیده، پسندیده امیر
ساعات ِ خطیری شده ساعات اخیر

دل دل نکن اینقدر، زمان کوتاه است
ای حرّ دلم! سریع تصمیم بگیر ...

زهرا بشری موحد

 

+ همیشه خوندم و شنیدم قدرت اینو داشته باشید تا از چیزی که ناراحتتون میکنه و اذیتتون میکنه جدا بشی.

هیچ وقت فکر نمیکردم یه روزی دوستام باعث ناراحتی و آزارم بشن ولی اینجوری شد.

فکر نمیکردم وقتی وبلاگ دوستام برم نتونم حرف بزنم و گریه کنم ولی شد.

سعی میکنم دیگه خیلی حرف نزنم در جاهایی که اذیت میشم

واسم خیلی سخته ولی باید یاد بگیرم که همه جا نرم

باید یاد بگیرم تنها باشم... 

شاید حق با تو باشه هیچ وقت نرمال نبودم یا خوب خوب بودم یا بد بد...



 

 

باران نبارید که دین اسلام به معجزه پایدار نباشد


به نام خداوند همه مهر ورز


خوبی تفاوت آدمها در نگاه کردن به یه موضوع اینه که باعث میشه به نظر کاملتر و جامع تر رسید.

یکی از سر احساس به موضوعی نگاه میکنه،یکی از سر عقل و معرفت

پست دیشب یه پست احساسی بود که واسه من که یه آدم احساسی هستم میگم چرا روز عاشورا بارون نیومد تا این اتفاقات نیفته

ولی وقتی پیام امپراطوری بهار رو خوندم فهمیدم چرا بارون نیومد

راستی عمو امپراطور منظورم این نیست که نظرات شما احساس ندارند شما با عقل و معرفت موضوع رو می بینید و با احساس بیان میکنید

این هم پیام قشنگ ایشون


در کربلا باران بارید وگرنه زینب عشق.سلام الله.چطور توانست زیبایی ببیند؟

نبارید که دین اسلام به معجزه پایدار نباشد اگر می بارید حماسه اتفاق نمی افتاد و کج روی ها و بدعت فاتحه اسلام را می خواند 
حسین خوبی ها علیه السلام اسلام را وقتی نجات داد که دعا نکرد برای باریدن وگرنه لشگر جنیان که آمده بودند برای پیچیدن نسخه لشگر عبیدالله"
 



+ نمیخواهی
فکری به حال
چشم انتظاری حسن یوسف ها کنی؟
نمیخواهی بیایی؟

نجوا رستگار



حضرت باران

به نام خداوند همه مهر ورز 

 

داری از قصد می زنی یک ریز

با سر انگشت خود به شیشه ی من

قطره قطره نمک بپاش امشب

روی زخم دل همیشه ی من

تو که در کوچه راه افتادی

همه جا غیر کربلا بودی!

با توام آی حضرت باران

ظهر روز دهم کجا بودی؟



بارون می باره و تو نیستی...


به نام خداوند همه مهر ورز

امروز من بغض دارم و آسمون می باره...

تنهایی هم خوبه هم بد

خوبیش اینه که چیزهای تازه ای به آدم یاد میده

بدیش اینه که آدمی جون میکنه تا با این تنهایی کنار بیاد مخصوصا وقتی لذت همراهی با یه دوست رو تجربه کرده باشه و بعد از مدتی از اون جدا شده باشه

الانم بدجور تنهام و این تنهایی رو دوست ندارم

دلم واسه اون جلسات تنگ شده واسه اون بحثا که نمیذاشت سمت چیزایی برم که تو دوست نداری

الانم همون حس ناراحتی تو نمیذاره خیلی از کارایی که دوس نداری رو انجام بدم ولی یه وقتایی کم میارم...

میدونم زیادی پرت و پلا گفتم ولی خوشحالم که تو همین پرت و پلاها رو هم میشنوی و میفهمی...


+ این روزها واسه سر به راه شدن جبر تو رو ترجیح میدم به اختیار خودم...


گاهی آدم نمی تواند 

از خودش بیرون بیاید

مثل دریایی 

که هر چه چنگ بیندازد به ساحل

باز

باید

غرق شود


کاظم خوشخو



کجا را دارم٫ کجا بروم؟


به نام خداوند همه مهر ورز

 


هر وقت میخوام شروع کنم و این جمله رو می نویسم از مهربونی خدا شرمنده میشم

وقتی میگم به نام خداوند همه مهر ورز دیگه دلم نمیخواد از غیر از خودش چیزی بنویسم

امروز که خواستم نماز بخونم وقتی یاد کار اشتباهم افتادم گفتم با چه رویی نماز بخونم وقتی خواستم مفاتیح رو بردارم گفتم با چه رویی دعا بخونم ولی یه چیزی توی دلم گفت همین ها باعث میشه دیگه سمت گناه نری

ولی آخه تا کی؟

تا کی گناه کنم و نماز بخونم همش یاد اون جوون میفتم که گناه میکرد و نماز میخوند. اصحاب که به پیامبر گفتند پیامبر در جوابشون گفت روزی نمازش او را از انجام گناه باز میدارد.

از یه طرف هم میترسم نکنه با این گناهها ....

خدایا خودت میدونی دردم چیه

منم میدونم درمونش پیش خودت هست

نا امیدم نکن...

مولا جان

ما همه منسوب به شماییم

یه قطره سیاه کوچیک مثل من توی دریای پاکی شما میتونه پاک بشه

پاکم کنید بعد خاکم کنید

 

+ گاهی واقعا خیال می کنم

روی دست خدا مانده ام

خسته اش کرده ام.

راهی نیست

باید چمدانم را ببندم

راه بیفتم...بروم.

ومی روم

اما به درگاه نرسیده از خود می پرسم

کجا...؟!

کجا را دارم٫ کجا بروم؟

سید علی صالحی

 


مثل یه سنگ،مثل یه کوه


به نام خداوند همه مهر ورز


 

 

دلم میخواست مثل سنگ باشم یا اینکه سنگ بودم مخصوصا سنگ های توی ساحل. آخه همیشه با دریا در تماس هستند همیشه با آب دریا شسته میشن،پاک میشن

خیلی کم پیش میاد که از دریا جدا بشن اگر هم جدا بشن مسئول جدا کردنشون ما آدمها هستیم

فکرشو بکن هر لحظه در تماس با دریا باشی اون وقت جز دریا چیزی نمی بینی جز صدای دریا چیزی نمی شنوی

حالا اگه مثل این سنگ های کنار دریا باشم و هر لحظه با یه نیروی پاک در تماس باشم او وقت وجود من هم صیقلی می خوره

اگه این نیروی پاک خدا باشه هر لحظه باهاش در تماس باشم حتی با یه ذکر اون وقت جز خودش چیزی رو نمی بینم...

البته این حرفها تا ملکه ذهنم بشه خیلی طول میکشه ولی میخوام هر لحظه یه تذکر یا تلنگر داشته باشم جتی با این حرفا و مثال های ساده شاید یه روزی برسم به اون چیزی که خدا میخواد...


درد نوشت: دلم می خواهد آنقدر قوی باشم

که بتوانم

جای خالی ات را

بردارم و مثل یک کوه

تنها زندگی کنم!

کاظم خوشخو