باز هم ببخشید


به نام خداوند همه مهر ورز


تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا (تغابن 14)
عفو نمایید و چشم پوشی کنید و ببخشایید

هرکس که شما را اذیت کرد، او را ببخشید و عفوش کنید. بعد تازه با او مصافحه کن. این آیه در قرآن است و وقتی بخواهید آن را بنویسید به اندازه ی طول یک بند انگشت بیشتر نیست.
یعنی گناهش را ببخش و عفوش کن. یعنی بگو: " اصلا تو گناه نکرده ای، یک وقت خیال نکنی و به خودت بگویی گناه کرده ام و مرا بخشیده است، اصلا نکرده ای". بعد هم با او مصافحه کن . یعنی طوری که او قشنگ بداند که تو با او هستی و او هم با توست
این از صفات خداست. اخلاق خداست. با مومنین این گونه می کند، شما هم با هم همین را انجام دهید
ما هم همه با هم همین کار را بکنیم. بدان که خیلی برایت فایده دارد
از دریا دریا چیزی که در راه خدا بدهی این بزرگتر است. چون نَفس را بزرگ می کند. گذشت قلبی است. کار هر کسی نیست...

مرحوم حاج اسماعیل دولابی

 

+ میدونم گناهکارم و شما ازم رنجیدین. میدونم کودک شیطون و سر به هوایی هستم.

ولی شما پدر مهربون هستید و مطمئنم که شما به آیات قرآن عمل میکنید بهتر از هرکسی

شاید توقع زیادی باشه ولی ازتون میخوام منو ببخشید

ببخشید منو و واسم دعا کنید مثل همیشه

مطمئنم یه روز شرمنده خوبیهاتون میشم و دست از گناه برمیدارم...



فقط گاهی


به نام خداوند همه مهر ورز


گاهی، آدمیزاد است خب. گاهی، فقط گاهی. گاهی از بود و نبود آدم های اطرافش خسته می شود. گاهی بی دلیل بغض می کند. گاهی بی هوا خاطراتش را می کاود به دنبال رد و نشانی از یک پشت گرمی، یک کوه، یک تکیه گاه. گاهی دلش یک جفت گوش می خواهد که فقط بشنود، یک جفت چشم که فقط ببیند. یک نگاه ساده به گفتن یکی کنار تو هست، یکی تو را می فهمد، یکی هوایت را دارد. گاهی دلش یک راه دور می خواهد در یک جای دور. دور از تمام گذشته و حال و آینده. دور از خودش. گاهی دلش یک پلک زدن می خواهد به بیداری از یک خواب بد، به معجزه ی باران شدن یک ابر سیاه، به آرامش داشتن یک او. گاهی چیزهایی که از اختیار آدمی خارج است بی اختیار سرش هوار می شود و کلافه اش می کند. گاهی گم می شود در نداشته ها و نبودن ها و نتوانستن ها. جا می ماند روی نیمکت های خالی، صندلی های غبار گرفته پشت میزهای دونفره، زیر درخت های شمال، پای یک رودخانه. گاهی همه چیز را سیاه و سفید می بیند. بیشتر سیاه. و این گاهی ها که گذشت، باز می خندد، حرف می زند، فراموش می کند، سرش را به کار گرم می کند که مثلاً زندگی می کند. گاهی، فقط گاهی. آدمیزاد است ...


+ دلم میخواد مثه این کوچولوی دوست داشتنی یه جا داشتم واسه تنهایی تا وقتی .....



عیدتون مبارک


به نام خداوند همه مهر ورز



دارم فکر میکنم به شباهت های شما و جدتون

جدتون پیامبر مهربانی و رحمت،شما هم امام مهربانی و رحمت

جدتون آخرین پیامبر و شما آخرین امام

جدتون زمانی به پیامبری مبعوث شدن که مردم در جهل و گمراهی بودن،جهل و گمراهی ناشی از ندونستن

شما هم در زمانی ظهور میکنید که مردم در جهل و گمراهی هستند،اما جهل و گمراهی ناشی از اشتباهی دونستن

و چه رنجی شما می برید از مردم این زمان

اینکه کسی چیزی رو ندونه و بخوایم بهش یاد بدیم خیلی آسونتر از اینه که کسی چیزی رو اشتباهی یاد گرفته باشه و به اون خو گرفته باشه.

بارها پیش خودم اینو تکرار میکنم که رنجی که امام زمان علیه السلام از مردم زمان خودشون می برند بیشتر از رنجی هست که پیامبر صلی الله و علیه و آله از مردم زمان جاهلیت بردند.

و میترسم از اینکه باعث رنجتون بشم.

اما دلخوشم به مهربونیتون،مهربونی که از جدتون به ارث بردین

وقتی اون مرد عرب بیمار شد و پیامبر به ملاقاتشون رفت با اینکه اون مرد عرب پیامبر رو اذیت کرده بودند.با خودم میگم درسته با گناهام اذیتتون کردم و شرمندتون هستم ولی همین گناها بیمارم کرده.میشه شما هم به تبعیت از جدتون به عیادتم بیاید و برای خوب شدنم دعا کنید...



تو با علی جریان ساز شیعه اید، اما

شناسنامه شیعه به نام جعفر توست


همیشه شکر چنین نعمتی روی لب ماست

که جعفر بن محمد رئیس مذهب ماست


علی اکبر لطیفیان



تا موج آب رد نشده از سرم، بیا


به نام خداوند همه مهر ورز


 


ای سایه ات، همیشه به روی سرم، بیا

ای با نگاه خود، همه جا یاورم، بیا

در این دیار غربت یخ بسته ی کدر

زنجیر غم، نشسته به بال و پرم، بیا

گرداب معصیت به درون می کشد مرا

تا موج آب رد نشده از سرم، بیا

هرشب برای آمدنت سمت آسمان

با التماس، دست دعا می برم، بیا


ای یوسف زهرا سر بازار محبت

با رشته کلافی سر سودای تو دارم



این ذغال آتشین دلنشین


به نام خداوند همه مهر ورز

 


همیشه تا ازخونه میزنم بیرون آیت الکرسی میخونم واسه دور شدن بلا از جسمم

ولی امروز با خودم گفتم از این به بعد آیت الکرسی رو برای دور شدن بلا از ایمانم بخونم.

ایمان،چیزی که در این دوران نگه داشتنش خیلی سخته

به فرموده امام صادق علیه السلام : نگه داشتن ایمان در آخر الزمان، مثل نگه داشتن ذغال گداخته در کف دست است.

هرچند که خوندن آیت الکرسی کافی نیست

باید ایمان رو تقویت کرد.

این روزا یاد این داستان مولانا هم میفتم

مارگیری در زمستان به کوهستان رفت تا مار بگیرد. در میان برف اژدهای بزرگ مرده ای دید. خیلی ترسید, امّا تصمیم گرفت آن را به شهر بغداد بیاورد تا مردم تعجب کنند, و بگوید که اژدها را من با زحمت گرفته ام و خطر بزرگی را از سر راه مردم برداشته ام و پول از مردم بگیرد. او اژدها را کشان کشان , تا بغداد آورد. همه فکر می کردند که اژدها مرده است. اما اژدها زنده بود ولی در سرما یخ زده بود و مانند اژدهای مرده بی حرکت بود. دنیا هم مثل اژدها در ظاهر فسرده و بی جان است اما در باطن زنده و دارای روح است.مارگیر به کنار رودخانة بغداد آمد تا اژدها را به نمایش بگذارد, مردم از هر طرف دور از جمع شدند, او منتظر بود تا جمعیت بیشتری بیایند و او بتواند پول بیشتری بگیرد. اژدها را زیر فرش و پلاس پنهان کرده بود و برای احتیاط آن را با طناب محکم بسته بود. هوا گرم شد و آفتابِ عراق, اژدها را گرم کرد یخهای تن اژدها باز شد، اژدها تکان خورد، مردم ترسیدند، و فرار کردند، اژدها طنابها را پاره کرد و از زیر پلاسها بیرون آمد, و به مردم حمله بُرد. مردم زیادی در هنگام فرار زیر دست و پا کشته شدند. مارگیر از ترس برجا خشک شد و از کار خود پشیمان گشت. ناگهان اژدها مارگیر را یک لقمه کرد و خورد. آنگاه دور درخت پیچید تا استخوانهای مرد در شکم اژدها خُرد شود. شهوتِ ما مانند اژدهاست اگر فرصتی پیدا کند, زنده می شود و ما را می خورد.


+این روزا ذهنم درگیر خیلی چیزاست

شرمنده که با این ذهن شلوغ سراغ شما میام.

کاش خیلی زود آزاد بشم...

 

 

 

شرح در تصویر


به نام خداوند همه مهر ورز