یا هـو
هرکه میرسد.
تکّهای از دلَم میبَرَد
تو ابراهیمَم باش
دلم را صدا کن
رضا کاظمی
+ این حرف دلم بود،اول خواستم یه جا دیگه این مطلب رو بذارم ولی یهو یادم اومد بهترین مخاطب واسه این حرف شمایید.
اینقدر در گیر و دار این زندگی غرق شدیم که هرجا پا میذارم یا هرکی بهم نزدیک شده تکه ای از دلم رو برده. اگه شما دلم رو صدا کنی همه ی مشکلاتم حل میشه.
چه آرامشی بر جانم ریخت میهمانی سرایت . ممنونم زهراجانم ...
ای جانم چه مهمون عزیزی اومده
خیلی خوش اومدین
سلام وب میخانه نشین به روزه
خوشحال میشم سر بزنی[قلب]
سلام
ممنون از دعوتتون
نظر قبلی مال من بود نمیدونم اسممو گذاشتم یانه.
آقامون بازم نیومد...
او، خطاب به من
تو خودت!
مدعی دوستی و مهر شدیدی که به هر شعر جدیدی،
ز هجران و غمم ناله سرایی، تو کجایی؟
تو که یک عمر سرودی «تو کجایی؟» تو کجایی؟
باز گویی که مگر کاستی ای بُد ز امامت، ز هدایت، ز محبت، ز غمخوارگی و مهر و عطوفت
تو پنداشته ای هیچ کسی دل نگران تو نبوده؟
چه کسی قلب تو را سوی خدای تو کشانده؟
چه کسی در پی هر غصه ی تو اشک چکانده؟
چه کسی دست تو را در پس هر رنج گرفته؟
چه کسی راه به روی تو گشوده؟
چه خطرها به دعایم ز کنار تو گذر کرد
چه زمان ها که تو غافل شدی و یار به قلب تو نظر کرد
و تو با چشم و دل بسته فقط گفتی تو کجایی؟ و ای کاش بیایی!
هر زمان خواهش دل با نظر یار یکی بود، تو بودی
هر زمان بود تفاوت، تو رفتی، تو نماندی
خواهش نفس شده یار و خدایت
و همین است که تاثیر نبخشند به دعایت
و به آفاق نبردند صدایت
و غریب است امامت
من که هستم،
تو کجایی؟
تو خودت ! کاش بیایی،
به خودت کاش بیایی…!
سلام دوست گلم حرفی که یک روز خودت برام نوشتی. از این زیباتر پیدا نکردم تقدیمت کنم.. موفق باشی.
سلام رها جان
ممنون،خوشحالم کردی
سلام فقد به عشق قیامت وبمو به روز کردم تایه کم به خودمون بیایم و درتصمیماتمون تجدید نظرکنیم خوشحال میشم بیاین ونظرتون روبگین
علی یارتون
التماس دعا
سلام فاطمه جان
ممنون از دعوتت
سلام.
آن راهنمایی از زمره همان راهنمایی های عاشقانه بود و نه عاقلانه!
راهنمایی عاقلانه رو یه سال قبلش به شما گفتم ولی...
سلام
راهنمایی عاشقانه خوبه یه جوری باشه که من بفهمم،من زبان شعر بلد نیستم
راهنمایی عاقلانه سال قبل رو گوش کردم،الان مشکلم یه چیز دیگه هست:(
من از اشکی که میریزد ز چشم یار می ترسم
از آن روزی که اربابم شود بیمار می ترسم
رها صحبت یعقوب و دوری و غم فرزند
من از گرداندن یوسف سر بازار می ترسم
همه گویند که این جمعه بیا ،اما درنگی کن
از اینکه باز عاشورا شود تکرار می ترسم
- با ابا صالح المهدی ادرکنی -
سلام ممنون ازحضورتون
یاعلی
التماس دعا
سلام فاطمه جان
محتاجیم به دعا
سلام، به خوندن نوشته ها نرسید، فقط مات تصویر هدر وبلاگ شدم، خیلی قشنگهههههههه
سلام
ممنون از حضورتون
فکر نکنم که گوش کرده باشین!
دچار شدن به شرک رو میگم
یعنی دچار شرک شدم؟!
خیلی قشنگ بود زهراجان
ممنون
ممنون از شما هستی جان بخاطر حضورت
ابراهیم با تو در آتش
خدا کنه